در کناری از خانهی ما
اتاقی است سرد و آبی
تخت و گیتار کهنهی من
عکس یک زن به دیواری
زنی زیباروی و خندان
یار من بود او دورانی
حالا من ماندم و من
گیتاری و سیگار و تنهایی
عشق من رفت به تن خاک
طعم شب نیست جز بیداری
ای عکس خندان بشنو از من
خواهمات دید روزگاری
دیگرم نیست نای ماندن
پایان آواز، آغاز رفتن
چاقویی پنهان ته گنجه
دستهای سردم ... رگهای سبزم
7 امتیاز + /
0 امتیاز - 1393/05/11 - 12:11